سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سخن شعر
گاهی شعری را می سرایم و از درون دل سخنی می گویم ...که او رفت
درباره وبلاگ


زنبور درمانگرم - عاشق طبیعت و طبیعت گردی کاشف گمنام یک داروی برجسته که در قالب قطره طلائی شگفتی می آفریند در مورد بیماری ها
سه شنبه 87 بهمن 15 :: 12:17 صبح ::  نویسنده : امید ارجمندی

 
دیگر که نیستی چه بگویم زحال دل
افسرده ام شکسته دلم بی نیاز دل
می سوزم از غم دوری چه بایدم
پژمرده خاطرم چه شکوهی برای دل
دیگر سخن چه بگویم شتاب نیست
افسوس مرد و فرو رفت شباب دل
این بود عهد تو ای بی وفا غزال
تیر جفا چه زدی بی نشان به دل
گر جسم من به تباهی گر فت ورفت
بشنو نبود کار جدائی مراد دل
این است اخرین سخن شعر من بدان
در کنج عزلتم تو نشاندی ز بام دل
دانم غمش برسد در مسیر راه

آن کس که تیر جفا زد به کام دل

روز عشق  

شعر معاصر(امید)

( عکس 6 سالگی من)

گوهنوردی در ارتفاعات اشترا نکوه (لرستان) سال 75

ارتفا عات کو های پلور در کرمان من و آ قای سلطانی ( از سامان شهر کرد)

دوران خدمت با بچه های گنبد

دوران کودکی من و برادر و خواهر همراه با مادر و پدرم

 در میزنم

مرا ببخش...

 

 

ای دل از خویشتن گریزانم خانه غم دگر نمی خواهم

انکه این دل نمود ویرانه آشنا بود و من نمی خواهم

به چه امید دل سپارم من دلنوازی دگر نمی خواهم

بین که او جام می شکست و برفت جام خالی ز می نمی خواهم

من هم اویم بسان فر هادم بی ستونش دگر نمی خواهم

شعله عشق را ز شیرین بین شمع بی شعله را نمی خواهم

او که می گفت تا ا بد هستم (کو کجا) ا ین شرر نمی خواهم

ای امید ار چه او سفر بنمود (ره نیا بد) ظفر نمی خواهم


 

http://www.shereno.com

 




موضوع مطلب : افسردهام, غم