سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سخن شعر
گاهی شعری را می سرایم و از درون دل سخنی می گویم ...که او رفت
درباره وبلاگ


زنبور درمانگرم - عاشق طبیعت و طبیعت گردی کاشف گمنام یک داروی برجسته که در قالب قطره طلائی شگفتی می آفریند در مورد بیماری ها
پنج شنبه 89 مهر 1 :: 5:25 صبح ::  نویسنده : امید ارجمندی

 


کوزه
( سروده ای از احسان فریدونی)

http://www.shereno.com/9759/9381/108700.html
شکایت
http://www.shereno.com/4466/4745/108617.html
دیشب دلم چه نوشید می از خمار خوابت
مستی نمود بی می ازتنگ بی شرابت
چون دیده چنگ افروخت بر روی بی مثالت
آمد حسود و گفتا بس کن! همین کفایت
امید در شگفتی ز این چرخ و این حکایت
تمکین نما و بگذر از این همه شکایت

نوشم آن باده که از دست تو می گیرم من
http://www.shereno.com/4466/4182/108426.html

وقتی که جای واژه ها تغیر می کند!
درحل صورت مسئله چه تاثیر می کند؟
گرگ را به جای میش و هم او را بجای گرگ
چوپان دروغگو ! به راستی تطهیر می کند!
عاشق به صورت معشوق لاله روی
با نیش بوسه به تزویر می کند!
امید هم به امید شبی دراز
در(فتنه های)آخر شب گیر می کند!

                
((کریم پوست کلفت ))سروده محمد رضا لطفی

http://www.shereno.com/7804/7254/84776.html

سروده ای از بهرام ترکاشوند (( گریه ام گرفت))

http://www.shereno.com/6080/9450/84786.html
دیشب به روی ِ گور ِ خودم گریه ام گرفت
از سالهای دور ِ خودم گریه ام گرفت

(( آ ب))
http://www.shereno.com/4466/4310/84851.html
((هجرت))
http://www.shereno.com/4466/4745/84648.html
شب نشینی می کنم تا قلب شب یادش کنم
هجرت  جان میکنم  تا  دل  به  فر مانش  کنم

آب در هاون نکوبم گر چه سیرابش کنم
پنجه بر افلاک اندازم که ویرانش کنم

چشمه خورشید را دیوانه می سازم ز نور
بر فلک چون تیغ اندازم که هم گامش کنم

سر به دریای حقیقت می کنم تا زنده ام
مرغ عشق او بدست آرم که تیمارش کنم

دل فریبد عشق جانم را که فر یادش زنم
حلقه بر گوش آورد تا دشنه بر جانش کنم

سر به صحرای جنون آرم ز بی مهری او
چون بسوزاند مرا جانم به قر بانش کنم

در سکوت شب نشینم تا که بیدارش کنم
نرکس چشمان او را سرمه بارانش کنم

جام زهره اشتیاقم را بدستش می دهم
تا بنوشد متصل این می که بیمارش کنم

سنگ فرش هر خیابان جای پای او شده
می زنم فریاد ها شاید که پیدایش کنم

گر چه در غربت گرفتارم بدین  آواره گی
صبر دارم تا قیامت بلکه هوشیارش کنم


هجرت امید هر گز نیست از روی هوس
هر چه را گفتی حقیقت بود آگاهش کنم

خیال
http://www.shereno.com/4466/4745/84149.html
جفا

http://www.shereno.com/4466/7157/84149.html


نرگش چشم تو یک لحظه به من دوخته شد
نقش زیبا ی  تو از پرده بر افروخته شد

حاجتم بود که این دم بشود بس افزون
که بماند نگهت بیش! ولی آخته شد

پرده انداختی از طاقه گیسوی حریر
که شبستان دلم تارو  همی سوخته شد

                                    دانلود  تو به من نشون دادی ( هومن و کامران )                                         
                                           دانلودآهنگ جدید سالسا.. از آمین ..و همر سینا                                             


قطره قطره سوزد این جانم ز غم

http://r-omid46.blogtarin.com/
http://r-omid46.blogtarin.com/
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1272
http://www.shereno.com/4466/4182/83980.html

دیشب کنار خاطره هایت نشسته بود 
بغضی به سنگ شیشه جان را شکسته بود

فریاد و آه و ناله فزون موج می کشید
سیلی ز اشک دیده من را چو شسته بود
 
یاد تو با دل غم دیده ام بسی
بیتوته  می نمود و دل من چو خسته بود

بغضم شکست بال امیدم به گونه ای
تقدیر روزگار گرمی عشقت چو رسته بود

مجنون روی تو گشتم هوس نبود
دل را شکستی و گفتی خجسته  بود

دارم  هزار قصه ز این بیو فائیت
امید را دست جفایت چو بسته بود

وقتی گلی زیر پا له میکنی 

http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1245
http://r-omid46.blogtarin.com/post-17967.html

 ندارم طاقت دوری رویت 
 چرا آشفته کردی زلف و مویت
ز این دیوانه تر چیری ندیدی 
که می رانی مرا هر دم ز سو یت
همه روزم  شده تاریک تاریک
 شبم کوتاه روان چون آب باریک
مسوزان این دل رنجور من را
مبر این گونه روحی را زتن را
سزای عا شقی نی سنگ وشیشه
تفقد؛ مهر بانی؛ پس چه میشه
 منم آن گل که از رنگم شوی شاد
ز بویم  هر نفس آری چه فر یاد
چو پایت گشت بر خاک وجودم
تو مشکن شاخه و این تار و پودم
ببین بر من تو رنج باغبان را
مکن آزار و بشنو این سخن  را
خدا را گر توانا می شناسی
زمین مرده از گل زنده سازی
جهان را بین و نور آسما نی
ستایش کن فزون تا می توانی
مشو مغرور ز این زور آزمائی
 
که خواهی دید روز ناتوانی   

 ای علم
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1198

ای لعل لبت چه قند شیرین 
 بر هر مژه ات چه نقش رنگین
پاکیزه تر از تو کس ندیده
در چشم رخت گلی دمیده
ای قامت تو چه سرو شیراز
زلف تو چه بید لیلی اش ناز
وین بوی تو مشک عنبر آرد
اشک تو گلاب قمصر  آرد
بر گلشن تو نه خار بینم
از هر گل آن شراب گیرم
یک قطره می ات هزار معجون
عطر تن تو شمیم و افسون

ای علم چنین حکایت از توست
صد بهره دهی بلاغت از توست

رنگ طاعت
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1184
ساقی بده تو جامی از آن شراب هستی                   
                                 تا جان کنم فدایت با خوی بت پرستی
من  شادمان  نگردم  تا از می ا ت ننوشم                       
                                        این تشنه را مسوزان گر عهد خود شکستی
یکتا اگر تو هستی  صد بنده تو هستم                         
                                  گر تو به ام شکستم راه مرا نبستی  
امید رنگ و بویت بر رنگ و بو ی مستی                       
                                    صبرت اگر نبا شد راهت تو خویش بستی

ای عشق
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1166

ای عشق صدای قلب من می شنوی
از لغزش هر خطای من می گذری
ای آیه ی قل هو اله و احد
تکبیر مرا به هر زبان می شنوی
دانی که بجز توام دگر نیست مراد
تسبیح تو را به حمد جان می شنوی
معبود منی همیشه شادم خواهی

خود تیشه غم به سنگ دل می فکنی
من در خور و خواب خویش مغروق شدم
هر گز نه تو از وجود من بی خبری
یک جرعه بنوشانیم از جام می ات
آزاد نمائیم ز هر دربدری
پیوند نموده ای دلم بادل یار
چون مالک ما تو ئی و یکسان نگری

جدا
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1143

می دانم از تو جدا می کند دلم 
درگیر دام بلا می کند دلم
می دانم از افق چشم تو مرا
دست حسود سوا می کند دلم
با یک نگاه دلم را ربوده ای
 دیوانه وار صدا می کند  دلم
گر باده ای ز نوش لبت  میدهی مرا
کتمان مکن که  صفا می کند دلم
هجران روی تو در من دمیده غم
دست جفا چه رها می کند دلم
بشنو غزاله من ؛ صبر پیشه کن
بازیگر زمانه  فدا می کند دلم
تندیس عشق منت شاخه گلی
خاطر بدار  لرزه به پا می کند دلم
آن گریه ها ی پیا پی ز نا له ات
خاموش نی که چه ها می کند دلم
با من بمان که بمانی همیشه شاد
تاری نبود ؛رنگ حنا می کند دلم
غرق نگاه گرم تو شد این دل امید
مرغ هوس به خطا می دهد دلم
امید


جلوه
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1088
ای جلوه خوب پاکی من
دانی تو نشان خاکی من
من مست نگاه دل فریبت
تو خیره به سوی رامی من
دانم که هزار گونه مانی
چون غنچه گل شرابی من
آزردی و رفتی از بر من
ای فصل بهار شادی من
هر جا که شوی در انتظارت
ای موج بلند آبی من
این دل نشود ز تو خزانی
اشکم تو ببین و زاری من
دانم ز تو من هزار خصلت
ای همره آشنائی من
در چشم منت سکوت مانی
ای قدرت کا میا بی من
سرگشته کوی خود نمودی
پر گیر به بام خالی من
کردی تو طلوع به کوی جانان
ای تابش روشنائی من
یک روز اگر نبینمت من
مرگ است بدان جدائی من
امید جفا تو چند دید ی
بشنو تو سخن ز پاکی من
دیدی تو هلال ماه تابان
تاریک نه ! روشنائی من

تندر
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1033
شب مست  در میکده افتاد چه مسکین
گفتا که بنوشان می نابم بده تسکین

هرچند تورا خمره تهی از می ناب است
اقبال بلند است تو گاهی بده تمکین

هر مست نشاید که خورد می ز پیاله
هرراکب افتاده نشاید که چنین زین

بر گردش گردون نظری بیش تو بنما
امیدمشوخسته ازاین کار نه غمگین
دل
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=1008
دل در تب و تاب دیدن روی تو بود

انگار تنیده در خم گیسوی تو بود
دل بود؛ مثال دل تو سنگ نبود!
با صدق و صفا؛ ولی به نیرنگ نبود!
چون بید به هر باد نمی لرزیدی
از حزف کسی چنین نمی ترسیدی
چون باز به آسمان عشق می رقصیدی
از تیزی چشم خود جهان را دیدی
اما تو وفا به عهد خود کی کردی
از من به  رمیدی و به بد خو کردی
هر کس که چنین کند جفا بهر کسی
منزل نرساندش چنین بار کجی
امید مشو غَرٌه به یک رنگی خود
از شاخه خَس گُلی نشاید چیدی !
شباب
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=991
نسیمی می وزد از کوی آشنا که مپرس
شباب باده معجون ز ارشیا  که مپرس

فلک نشان ز خوشی کرده بود وعده ما
عجب خوشی که در افتاد  لا که مپرس

به چند کوچه دیگر کمان شود بر تیغ
چه شعله های سر کش رعنا ببین و مپرس

قنوت لحظه ی دیدار یار در تسبیح
سر از وفای تو افتا د بر نیا که مپرس

زدند باده پرستا ن به دست خمر آلود
چه ترک جام می اش را  ز جا که مپرس

سلوک عابد و زاهد به رقص آویزد
شرار ملک سلیمان دوان ز نا که مپرس

امید پرده در انداز و از  میا ن بر دار
حجاب چهره خود را ز هر ریا که مپرس

زن ( فرشته )‏ و
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=967
خورشید جهان زندگانی
نبود به جز از تو مهر بانی
گر عطر وجود تو نباشد
بی بود تو زندگی چه باشد
این سقف مرفع بی تو هیچ است
هستی تو ستون ؛ به سقف پیچ است
گر سایه تو به سر نباشد
تاریکی شب سحر نباشد
با بود تو مرد مر د گردد
شایسته هر نبر د گردد
چون تو زرهی به قامت مرد
هر قامت بی زره بود لَرد
در خانه نماد عشق و شادی
هستی تو سکون مرد و هادی
تو مهر و درخشش حیا تی
تو ریشه و برگ هر نباتی
نام تو زن است به جاودانی
بی بود تو نیست زندگانی
هر کس که نداند این حقیقت
پندش چه دهی ز راز حکمت
اندیشه نما به اصل خلقت
بی جلوه زن برون ز رقت
این گفته ز من که نیست ای دوست
فرمان خداست ( فرشته ) نیکوست

بهشت زیر پای مادران است

آئینه ی روح
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=961
ای خدا آئینه ی روح مرا سنگ زدند
تو بدان سنگ جدائی چه به آ هنگ زدند
هر که آمد به دو روزی قدمی با ما شد
چون به فرداش نظر کرد ! چه نیرنگ زدند
لحظه ها بود در این پرده به زیبا ئی گل
که به یک تیغ جفا حرف ز یک جنگ زدند
ما در این قافله امید به  یکتا بستیم
که نه مارا ! هم او رنگ زدند
ضربه و چنگ زدند
بند بس تنگ زدند!
هارپ ((HAARP)) ..

http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=958
با تکا پوی فراون فکر کردم ((هارپ)) چیست
در میان این همه غو غای دنیا شارپ چیست
رفتم از استاد عالم((گوگل)) حل مشکل خواستم
چند معنا داد و من را در مصیبت ((کارپ)) چیست؟
در خود افتادم فرو و غصه ام گردید بیش
این همه بیچارگی کم بود عشقم گشت نیش
بس تاسف خوردم  از جهلم ! گریزان از همه
خواب بودم رفت بر من زندگی باطل چه کیش
حال دیگر راه برگشتم فر و پاشید و رفت
چون بدام علم افتاد م نه تدبیری ز خویش
لیک تسلیمم بر این محور که باید سر نهاد
هر که را غافل شد از تدبیر باید کیش کیش
......................... ......................... ........! ؟

   

ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   1   2