سخن شعر گاهی شعری را می سرایم و از درون دل سخنی می گویم ...که او رفت درباره وبلاگ یکشنبه 88 بهمن 11 :: 11:52 صبح :: نویسنده : امید ارجمندی
غنچه ای از روی لبهات ( ترانه با کلیپ و خوانش خودم) هنگامه ای بر پا شود امروز ? یا دی چنین گفت (ارادانی) پاک زاد خبر آمد از بطن دونی زمین رود هر کسی خانه اولش نمایان شده تفت و دود و غلان چرا بیش از این خویش فانی کنید بتازید بر شهر دیگر زمین همه سر به سر تن به رفتن دهید اگر گفته من نیابید نیک من چه تقصیر نمودم که رهایم کردی یاد تو هست که یک شاخه گلم دادی دست من به امید تو.. از خانه شدم آواره چه کنم غیر تو ام نیست نظر سوی کسی مرحمی بر من دیوانه کسی نیست که نیست سروده ای زیبا از سرکار خانم مهرابیان (توانمندی بی نظیر) ما را تو به خاک عشق ( اطهر) کردی این جلوه ز توست نور پنهان نشود سا لی که نو شده http://www.shereno.com/file.php?id=66087 عید همه ی شما مبارک لند هورها ( سروده ای از استاد محمد جاوید) وو بازار مسگرها خواب خوش پیوندهای روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
||