سخن شعر
گاهی شعری را می سرایم و از درون دل سخنی می گویم ...که او رفت
درباره وبلاگ


زنبور درمانگرم - عاشق طبیعت و طبیعت گردی کاشف گمنام یک داروی برجسته که در قالب قطره طلائی شگفتی می آفریند در مورد بیماری ها
یکشنبه 89 تیر 6 :: 6:58 صبح ::  نویسنده : امید ارجمندی



ما تنها موجود جهان هستی نیستیم 


بشنو از من
http://www.sherenab.com/index.php?option=com_myblog&show=1389-05-13-07-57-03.html&Itemid=1
گر مرا زنجیر سازی در نگاه کا فرت
کی توانی دور سازی مهر من را از دلت
گر زبانم قفل سازی تا نگویم نام تو
ذکر نام من نشیند دم به دم بر هر لبت
می بُری با دشنهء دوری سر من را ز تن
کی رود آسان مرا خون محبت از تنت
آید آن روزی که گیری یک خبر از حا ل من
لیک دیگر کی تو بینی یک نشان از دلبرت
تا تو را وقت کفایت هست بشنو گفته ام
بشنو از من این نصیحت تا نسوزد پیکرت

إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا
http://www.sherenab.com/index.php?option=com_myblog&show=1389-05-08-12-34-30.html&Itemid=1
می دانم که زلزله خواهد شد
سنگ آسمان  ترک خواهد خورد
تا ریکی قلب نور را عر یان خواهد کرد
شفق تیر بر کمان آتش  خشم  و رنگ  سرخ
و باران بی تاب در  بلندی موج
همه ی  موجودات  جا مد
همه ی جا مدات  در حرکت 
بصیرت  و عقل بی پناه 
تدبیر  بی سا مان تذویر  هم  غلطان
دست در دست ! کشنده و کشا نده شده !
ندا بلند شود
صابرین  شاد باشید که روزی  نو  پدیدار  گردد
منتظر  با شید ....که  زلزله خواهد شد!
Who Says Earth Is Big ? Look At This!

مسکین نشود آنکه که تن بازد وسازد
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=672
http://www.sherenab.com/index.php?option=com_myblog&show=1389-04-28-07-08-39.html&Itemid=1
دل در طلب عشق تو می سوزد و سازد
گر باد دهی خاک تنش سوزدو  سازد

بر چهره ی بی مثل تو یک تن نه سزا وار
صد تن اگر ش باشد! می بازد و سازد

در ساحل در یا ی و جودت  قدم  موج
سیلی چه زند صخره دل نازدو سازد

در بارگه مُلک ملک خواری و زاری
انعام چه صد چوب بود سازدو سازد

محزون  مشو  ساحل از این موج جدائی
این لطف خدا بود که جان سوزد وسازد

روزی برسد تشنه دلان در طلب آب
یک جرعه  خریدار  که جان بازد وسازد

امید مکن ناله ز بی مهر ی  معشوق
مسکین نشود آنکه که تن بازدو سازد

دوست دارم
http://www.sherenab.com/index.php?option=com_myblog&show=o-u-o-oa-o-o-o-u-.html&Itemid=1

دوست دارم که به دیدار رخت بشتابم
نرگس  چشم تو را با گل  لب  بستانم
دوست دارم قدحی پر کنم از لعل لبت
نوش داروی منش سازی وجان افشا نم
دوست دارم که شوم خاک به زیر پایت
هر کجا پا بنهی  من  سر خود بنشانم


((ان الله مع الصــــابرین ))
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&id=79

کافر که نیم مرا چه غافل خوانی
از راه برون گشته تو باطل دانی
من سایه آن درخت خوب عشقم
از من چه شنیده ای که عاطل خوانی
من رهگذری در این سرای فانی
دیوانه نبوده ام نه عاقل خوانی !
چشمان تو دل فریفت از دیده من
مسکین نشده! تو فقر کامل دانی
من منتظر صدای پای خبر ی
امروز نه فردا که ز ساحل بینی
((ان الله مع الصــــابرین ))


امید خوش است
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=638
رفتی که خیال خویش آسوده کنی
جانم به فغان عشق فرسوده کنی

گفتی که نخواهم این حکایت باشد
ای عهد شکن بدان  که بیهوده کنی

روزی برسد که گریه ات سیل شود
افسوس خوری چرا دل آزرده کنی

دانم که به گفته ها ی دشمن رفتی
لیکن تو بدان  وجودت آشفته کنی

دل مرده شود کسی که دل می شکند
بشنو که نه من که خویش پژمرده کنی

من صبر فزون کرده و خواهم کردن
اما تو نه من درونت دلمرده  کنی

ای باد صبا برو پیامم برسان
امید خوش است نگاه به آینده کنی

راه مدور
http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=564
دیوار غروب فرو ریخت
ساحل غم شکست
زیر سیلی موج
تندیس جای پای گمشده را
می رباید حمله مهتاب
و رقص نورش روی پای مرداب
طنین می اندازد قور قور وز ق را
و مرغ ماهی خوار
تب کرده وبیمار
به چنگ می کشد
سینه لرزانش را
تق تق هم صدا ئی می کند 
فردا شب دیگر صدائی نیست!
و مرداب در انتظار طلوع
و باز هم التهاب
قند مکرر
یا راه مدور

ستمگری نکن

http://rozcloob.jatan.info/index.php?L=blogs.blog&article=506

ستمگری نکن ای دلبرا به یادم باش
همان عروس جلوه گر باغ و بوستانم باش
ندیده ای که زمان تند باد می گذرد
بیا و مکن با منت جفا؛کنارم باش
سپیده ی که مرا انتظار دیدن بود
شفق نیامده شب شد ! تو مهر بانم باش
بتاز بر دمن و دشت آشنائی ها
به زیر پای خودت بنگرو مرادم باش
ثواب حج قبله رویت به صد طواف کم است
بسایم آن کف پایت به چشم ؛سرمه دانم باش
امید با دل خود می کنی تو بی مهری
چه چیز ها که ندید ی و بیقرارم باش


سروده ای شیوا از خانم فرزانه شیدا

http://jataniran.co.cc/?L=users.profile&id=1&vote=5
زندگی یه کوره راهه ، که باید ازش گذر کرد
واسهء یه لحظه خنده ، عمری رو باید هدر کرد
توی کوره راهه هستی، پیچ وخم یکی دوتا نیست
دل بیچاره رو باید ، آشنا با صد خطر کرد

روز دیدار
http://jataniran.co.cc/?L=blogs.blog&article=388
تو میدانی که من در خاطرت جائی ندارم
مگر خارم؟ .....میان گلشنت راهی ندارم
اگر هم خار باشم خوش بحالم
که پایت را همی بر سر گذارم
سر از من پای از تو مهر بانم
به خاکستر شدن تن می سپارم
مرا گر دیدن رویت سراب است
شراب عشق ؛ صد ساله جواب است
به کندی گر زمان جانم ستاند
به یک جرعه تنم را می رهاند
من از مرگ زمان باکی ندارم
به سودای تو سر از تن سپارم
خیابان تنت گلگون ز خون شد
بهار آید خزان چون سرنگون شد
بهار آید که دست هم بگیریم
دگر رنگی ز اهریمن نبینیم
چه زخمش جان ما آلوده کرده
دوای هر بد ی با بوسه کرده
مرا در خاطرت باقی نگهدار
که روزی می رسد !
آن روز دیدار
( نشانش می توانی دید ای یار)
(که نوشین دارویش درمان بیمار)


ادامه مطلب ...


موضوع مطلب :

<   1   2   3   >